طلایه دار

مردی چهار پسر داشت. آنان را به ترتیب به سراغ درخت گلابی فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود. پسر اول در زمستان، دومی در بهار ، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فرا خواند و از آنان خواست که بر اساس آنچه دیده بودند، درخت را توصیف کنند.

پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده. پسر دوم گفت: درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.پسر سوم گفت: درختی بود سر شار از شکوفه های زیبا و عطر آگین و با شکوه ترین صحنه ای بود که تا به امروز دیده ام. پسر چهارم گفت: درخت بالغی بود پربار از میوه ها، پر از زندگی و زایش!

مرد لبخندی زد و گفت: همگی درست گفتید اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمی توانید در باره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید؛ همه حاصل آنچه هستند و لذت ، شوق و عشقی که از زندگیشان بر می آید ، فقط در انتها نمایان می شود؛ وقتی همه فصلها آمده و رفته باشد!  اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار ، زیبایی تابستان و بار وری پاییز را از دست داده اید! مبادا بگذارید درد و رنج یک فصل ، زیبایی و شادی فصلهای دیگر را نابود کند! زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبینید! در راههای سخت ، پایداری کنید! لحظه های بهتر، سر انجام از راه می رسند.

در پایان ، فراموش نکنید هنگامی که در زندگی با مشکلی مواجه شدید ، به خود بگویید که (هیچ وقت دریای آرام ، ناخدای قهرمان نمی سازد ؛ سختی ، بزرگترین نعمت خداوند است.)

منبع: مجله شادکامی

سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:درخت گلابی, چهار پسر , فصلهای زندگی, :: 1:17 :: نويسنده : قطره از دریا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام و خیرمقدم به شما روز،ساعت،دقیقه و ثانیه هاتون آسمانی و طلایی.به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم با مطالب وبلاگم این لحظاتی رو که مهمان من هستید بتوانم با جرعه ای انرژی مثبت و آرامش از نگاه های مهربانتان پذیرایی کنم با احترام
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 716
بازدید کل : 209284
تعداد مطالب : 188
تعداد نظرات : 54
تعداد آنلاین : 1

مرجع کد اهنگ


کد متحرک کردن عنوان وب